آوای بهشت

بسم الله الرحمن الرحیم ...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ...

از دور که می رسید آوای بهشت
ما را به جنون کشید آوای بهشت
تا قرب الی الحسین ( ع ) ما را برسان
ای زمزمه ی شهید... آوای بهشت
شاعر:مصطفی عمانیان

آوای بهشت همیشه و همه جا طنین انداز است ... فقط کاش گوش ِ دلمان گرفته نباشد ...

هرگونه کپی برداری با ذکر صلواتی برای تعجیل مولا صاحب الزمان بلا مانع است .
فقط ترجیحا مطالبی که از سایر منابع اتخاذ شده با ذکر منبع اصلی استفاده شود ...
یا علی مدد ...

نویسندگان

ﺭﻭﺯ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ :
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺷﻔﺎﻫﯽ!
ﻫﻤﺎﻥ لحظه ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺻﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﺘﺒﯽ!
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
همینی ﮐﻪ ﻫﺴﺖ!
ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ!
ﺍﺯ 50 ﻧﻔﺮ فقط 3 ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ!!!
ﺑﻌﺪﺵ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ 10 ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ!
ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ولی ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﯾﻦ 3 ﻧﻔﺮ ﻫﻢ 20 ﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ!
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ...
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻇﻠﻢ ﺭﻓﺘﯿﺪ ...
"ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ "...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۵۷
ن. ع

سالک الی الله در صورتی می تواند به جایی برسد که در ضمن سیر، اوّل مرتبه اتکاء به خانم حضرت صدیقه سلام الله علیها داشته باشد و این محبت خانم حضرت صدیقه سلام الله علیها است که انسان را به راهی که باید برود هدایت می کند و اگر نباشد اصلاً سیری وجود نخواهد داشت.

* حضرت آیت الله العظمی محمد علی شاه آبادی رحمت الله علیه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۵۵
ن. ع

وقتی راه را از چاه نشناسید بازی میخورید.

 به نظرم آمد قبل از امامزادگان عشق از امام عشق امیرالمومنین سخن بگوییم.

برای حفظ عشق باید حتما به معرفت شناسی عشق توجه کرد، به ریشه های معرفتی عشق که اگر آگاهی نباشد عشق هم نخواهد بود و بنابراین اگر بخواهیم پرچم عشق را سر دست نگه داریم باید آگاهی را نیز سر دست نگه داریم که یک راه مهم آن مطالعات اسلامی حساب شده و متراکم است.

بدون کتاب خواندن و بدون زحمت کشیدن هیچ کس حافظ هیچ فرهنگی نمیتواند باشد و با صرف احساسات، هم خطر افراط و تفریط است و هم اندیشه های صحیح نهادینه و ریشه دار نمیشود....

استاد رحیم پور ازغدی


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۵۲
ن. ع
ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯿﻢ ﻭ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﻣﺮﺍﺩﻣﺎﻥ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﮑﻨﺪ، ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺭﺩﯾﻒ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﮐﻪ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ...
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﯿﻢ ﻣﺎ... ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻤﺐ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ.
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺩﺑﯿﻨﯽ ﻏﺮﻕ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺑﺎﺏ ﻣﯿﻞ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ ....ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺎﻧﻌﯽ 
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮﻣﺎﻥ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ. 
ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﻫﻤﻪ ﺣﺘﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻘﺼﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺲ...

** ﯾﮏ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩ**

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ، ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﺸﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻧﺶ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻭ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ، ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. ﺑﻪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻣﻬﻨﺪﺱ، ﯾﮏ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ 10 ﺩﻻﺭﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ‌ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﻻ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ. ﮐﺎﺭﮔﺮ 10 ﺩﻻﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﯽ‌ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﺵ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ. ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ 50 ﺩﻻﺭ ﻣﯿﻔﺮﺳﺘﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ!!!
ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮐﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ..!!
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﯽ‌ﻓﺮﺳﺘﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔﺰﺍﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﮐﻮﭼﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻧﺪ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﯾﻢ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﭙﺎﺱﮕﺰﺍﺭ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺑﯿﻔﺘﺪ. 

 *ﺍﺯ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺿﯽ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﯾﻢ *

ﺁﻗﺎ ﺳﯿﺪ ﻋﻠﯽ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ ﻣﺴﺘﺄﺟﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ ﺍﺛﺎﺙ ﻣﻨﺰﻟﺶ ﺭﺍ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﺳﻂ ﮐﻮﭼﻪ. ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺸّﺎﺵ ﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺧﺪﺍ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺁﺩﻣﯿﻢ»؛ ﯾﻌﻨﯽﺧﺪﺍ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺳﺨﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ 
، ﻭ ﮔﻮﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺁﺩﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.
ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ 
ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺳﺨﺘﯽ ﺍﯼ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﻫﻤﻮﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻧﯿﺎ، ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺑﺎﻻ‌ﯾﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻼ‌ﺷﯽ ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺷﯿﺒﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ، ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺣﺮﮐﺖ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﯿﺎﯾﻢ...
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۵۲
ن. ع

تمام پنجره ها رو به آسمان باز است 
ببار حضرت باران که فصل اعجاز است

کجا قدم زده ای تا ببوسم آنجا را 
که بوسه بر اثر پات عین پرواز است 

شده ترانه و ذکر لبم دعای فرج
اگر که ذکر تو باشی دعا هم آواز است 

تو دیر کردی و ما مستحق سرزنشیم
چرا که علت تاخیر، قحطِ سرباز است

رسیده عمر و صبوری و طاقت آخر خط
بیا که روز وصال تو روز آغاز است

زمین بدون تو بی آفتاب مانده، ببین 
تمام پنجره ها رو به آسمان باز است 


" احسان پرسا "


+ عید میلاد حضرت حجت {عجل الله تعالی فرجه الشریف} مبارک ...
اللهم عجل لولیک الفرج

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۵
ن. ع

علّامه جعفری می‌‌‌فرمودند:
عشق حلال به این است که انسان (مثلاً) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد.
حال اگر به انسان بگویند: آی!!! پنجاه میلیونی!!!. چقدر بدش می‌‌‌آید؟!!
 در واقع می‌‌‌فهمد که این حرف توهین در حقّ اوست.
 حالا که تکلیف عشق حلال امّا دنیوی معلوم شد،
 ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی‌‌‌ ارزش است!

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۱
ن. ع

  آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
خداوند تبارک و تعالی فرمود: اگر بنده بداند من خدای او هستم و هر چه صلاح اوست به او می دهم، در دلش از من ناراضی نمی شود.
در حدیث است که « أنتم کالمرضی و ربّ العالمین کالطّبیب. » ما همه مانند مریض هستیم و خدا مانند طبیب.
ساعت ده صبح دکتر به همراه مأمور آشپزخانه وارد اتاق بیماران می شود. ده تخت هم داخل اتاق است، دکتر می گوید: « به این چلوکباب بدهید با کره، به تخت کناری غذا ندهید، به او سوپ بدهید، به این شیر بدهید، به او کته ی بی نمک بدهید، به این آش بدهید، دیگری نان و کباب. » مریض ها همه یک جور به دکتر نگاه می کنند. حتی به کسی هم که می گوید غذا ندهید، او می فهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا بخورد، چون می فهمد و می شناسد که دکتر خیرش را می خواهد، اعتراضی نمی کند.
حالا اگر بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند، دکتر می فهمد که این شخص روانی است. ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا چرا به فلانی خانه ی دو هزار متری دادی و به من ندادی، ما هم روانی هستیم. ما هم قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم. باید بفهمیم همانطور که مریض می فهمد و به دکتر اعتراض نمی کند، ما هم به خدا نباید اعتراض کنیم و هر چه به ما می دهد راضی باشیم.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۵
ن. ع
من پادشاه نیستم....
من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید»؛ این را به عرب بیابانی گفت. عرب بیابانی از هیبت پیامبری که همة قبایل به او ایمان آورده بودند؛ لکنت گرفته بود. آمده بود جمله ای بگوید و نتوانسته بود و کلماتش بریده بریده شده بودند. رسول الله از جایش بلند شده بود؛ آمده بود نزدیک و ناگهان او را در آغوش گرفته بود؛ تنگ تنگ؛ آن طور که تنش تن او را لمس کند و در گوشش گفته بود: «من برادر توام؛ اَنَا اَخوکُ». گفته بود فکر می کنی من کی ام؟ فکر می کنی پادشاهم؟ نه، من از آن سلطان ها که خیال می کنی نیستم.
«من اصلاً پادشاه نیستم؛ لَیسَ بَمَلکٍ». من محمدم؛ پسر همان بیابان هایی هستم که تو از آنها آمده ای. «من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید»؛ حتی نگفته بود که پسر عبدالله و آمنه است. حرف دایة صحرانشینش را پیش کشیده بود که مرد راحت باشد. آخرش هم دست گذاشته بود روی شانة او و گفته بود: «هَوِنٌ علیک؛ آسان بگیر»؛ من برادرتم. مرد بیابانی خندید و صورت او را بوسید؛ «عجب برادری دارم».

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۵۵
ن. ع

حضرت زینب علیها السلام:
الحَمدُ للّهِ الَّذی أکرَمَنا بِمُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله وطَهَّرَنا تَطهیرا...، إنَّما یَفتَضِحُ الفاسِقُ، ویُکَذَّبُ الفاجِرُ؛
ستایش، خدایى را که ما را به محمّد صلى الله علیه و آله گرامى داشت و پاک و پاکیزهمان کرد... تنها فاسق است که رسوا می‌شود و تنها تبهکار است که تکذیب می‌شود... .
تاریخ الطبری : ج ۵ ص ۴۵۷ / دانشنامه امام حسین علیه السلام : ج 8، ص
154




پس از حسین ، چه بر تو گذشت وارث درد ...


" مرتضی امیری اسفندقه "



سالروز وفات حضرت زینب سلام الله علیها ، تسلیت باد ..


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۱۱
ن. ع

نخستین نقش عالم یا علی بود
تمام اسم اعظم یا علی بود
ملایک را پس از ذکر خداوند
ز هر ذکری مقدم یا علی بود




السلام علیک یا علی ابن ابیطالب


میلاد مولود کعبه و روز پدر مبارک ...

التماس دعا


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۴۹
ن. ع

حضرت آیت الله جوادی آملی :

امشب که لیله الرغائب است رغبت ما با رهبت ما هماهنگ باشد، هم از قهر و جلال خدا راهب باشیم، هم به مِهر و جمال خدا راغب باشیم.
رغبت یعنی میل کنیم نه آرزو، لیلةالرغائب به معنای آرزوها نیست، لیلة رغائب و رغبت‌ها و گرایش‌ها و مجذوب‌شدن‌هاست آن گرایش و آن میل و آن شوق را می‌گویند رغبت، در برابر رهبت.
بنابراین لیلةالرغائب می‌تواند رغبت‌های گوناگون و مراحل فراوانی را در پیش رو داشته باشد که ـ ان‌شاءالله ـ امشب که اوّلین جمعه ماه پربرکت رجب است همه شما ـ ان‌شاءالله ـ آن توفیق را داشته باشید هم به جنّت جسمانی برسید هم به جنّت روحانی.




پ ن : ﮔﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺷﻮﺩ ﺗﻨﮓ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﺴﺖ
ﮔﺮ ﭘﺎﻯ ﺷﻮﺩ ﻟﻨﮓ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﺴﺖ
ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﯾﻢ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﭙﺎﺭ ﻭ ﺑﺮﻭ
ﻓﺮﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﻓﺮﺳﻨﮓ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﺴﺖ !


التماس دعا

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۰۴
ن. ع

استاد قرائتی:دختری که برای خودش ارزشی و قیمتی قائل است می گوید:نمی گذارم کسی از من لذت ببرد.مگر اینکه خرجی مرا بدهد،خانه،ماشین،تلفن،همه ی امکانات را! هرکس خرجی مرا داد به من هم نگاه کند.این یکی می گوید:نه،من آرایش می کنم جوان ها مرا مفت ببینید!
خودش را حراج می کند.خودت را حراج نکن!تو ارزش داری،هرکس همه زندگی تو را تامین کرد،حق دارد به تو نگاه کند.نه هرکس مفت کنار خیابان با یک بستنی،با یک لبخند،با یک پیامک.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۲۵
ن. ع

چقدر زیباست یکرنگی تو...
وزیباتر از آن اینکه...
می توانی غرورت را قاب بگیری و در پناه دستانت محکم بفشاری...
چقدر آرامش دارد این تاج بندگی...
که تنها میراث ارزشمند مادران این مرزو بوم است.
و چقدر لذت بخش است که برای رضایت معشوق ازلی روی از اغیار برگیری ...
و ناب بودن کمال عاشق است .
کاش میتوانستم جرعه ای ازاین زلالِ وجودت را به آن هایی که تو را متحجر میخوانند بچشانم....
اما نه...این لذت را به جهانی نمیدهم...
اینک بر تارو پود قاب تو لاله های افراشته ای می بینم که با تمام عظمت جان را پیشکش کرده اند.
چقدر فاخر است این عفاف تو...

منبع: افسران جنگ نرم

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۲۴
یسنا

تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یک‌بار یکی از نوارهایش را گوش دادم؛ حالت عجیبی داشت

از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود؛

نوایی ملکوتی داشت؛

بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبه‌ها نوارهایش را گوش می‌کردیم.

بسیاری از دوستان مجذوب صدای او بودند، دعای کمیل و توسل او مسیر زندگی خیلی از افراد را عوض کرد.

شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهید تورجی زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود، صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید.

ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند، البته قبلاً هم به حجره‌ها و طلبه‌هایشان سر می‌زدند.

سریع ضبط را خاموش کردیم، استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند، بعد گفتند :

اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید.

صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود.

استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟

گفتم : محمد رضا تورجی زاده.

استاد پس از کمی مکث فرمودند :

ایشان (در عشق خدا) سوخته است.

گفتم : ایشان شهید شده. فرمانده گردان یا زهرا (سلام الله علیها) هم بوده.

استاد ادامه داد:

ایشان قبل از شهادت سوخته بوده...


                                                                                                                                ((به نقل از شهید سید محمد حسین نواب))



پ.ن: به بهانه سالروز پرکشیدن و آسمانی شدن فرمانده گردان یا زهرا...
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۴۰
یسنا

دختردار شدم. گفتم بچه را ببرم امام ببینند. از پله‌ها که بالا می‌رفتم، امام من و بچه را دیدند. لبخند زدند.
پرسیدند: بچه‌ی خودت است؟
گفتم: بله!

دست‌هایشان را آوردند جلو که بچه را بگیرند و پرسیدند: دختر است یا پسر؟
گفتم: دختر.
بچه را خیلی مهربان بغل گرفتند. صورتشان را روی صورت بچه گذاشتند و پیشانی بچه را بوسیدند. بعد گفتند: دختر خیلی خوب است.
در گوش بچه دعا خواندند و بعد پرسیدند: اسمش چیست؟
گفتم اسم نگذاشته‌ایم که شما بگذارید.
گفتند: فاطمه خیلی خوب است و این جمله را سه بار تکرار کردند.



2622_sunnah.jpg


منبع : سبک زندگی اسلامی


پ ن : ولادت بانوی دو عالم ، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مبارک ...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۴۱
ن. ع

می گفت:
خجالت می کشم ، خیلی در حق خانواده ام کوتاهی کردم
کمتر پدری کرده ام ، فرصتش کم بود ...
یک روز در زدند، پیک نامه آورده بود، قلبم ریخت که نکنه شهید شده باشه
پاکت رو باز کردم ، دیدم یک انگشتر عقیق برایم فرستاده،
روی یه برگه هم نوشته بود: به پاس صبرها و تحمل های تو ...



(خاطره ای از زندگی شهید صیاد شیرازی)



پ ن : به بهانه ی عروج عاشقانه اش...

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۱
ن. ع

در دنیا جز نامی و چند عکسی و یک مشت یادگار، ظاهراً چیزی از شهید باقی نمی‌ماند...

اما با چشم سِر، در منظر حقیقت، این خون شهید است که در شریان‌های حیات تاریخی انسان جریان دارد و هیچ فیضی نیست مگر آنکه با وساطت شهید نزول می‌یابد...


‌‌حزب‌الله دست قدرت خدا بر سیاره‌ی زمین و حزب غالب اوست.

حزب‌الله اهل ولایت است، دوستان خدا را دوست می‌دارد و از دشمنانش برائت می‌جوید.

او بر خود سهل نمی‌گیرد و هرگز خویشتن را در وظایفی که بر عهده دارد فریب نمی‌دهد...

شهید سید مرتضی آوینی

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۵۰
یسنا

آیة الله بهجت (رحمة الله) :


چیزی که هست عینک ما درست صاف نیست.ما نمی فهمیم .فرض کنید ما از خدا خانه می خواهیم و خدا خانه ای که ما میخواهیم برای ما مصلحت نمی داند،حالا خدا چه کار میکند؟آیا دعای او را باطل میکند؟نه،بلکه بالاتر از خانه به او می دهد.به ملک میگوید:چند سال عمر این فرد را افزایش بده"در حالی که این بیچاره خیال میکند در برابر این همه زحمت که کشید،اثری از خانه و از دعای خودش ندیدودعایش مستجاب نشد،چون نمی داند که بالاتر از استجابت این دعا به او داده است،این را نمی فهمد.باید به خدا حسن ظن داشته باشیم و عینک باید واسع و صاف باشد و کدورت نداشته باشد



۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۳۶
ن. ع

آقای قرائتــــی :

خداوند به انسان دستور داد گندم نخور

وقتی خورد اولین سیلی خدا به او برهنه شدن بدنش بود.

این نشان می‌دهد که رها کردن ِ لباس ، سیلی خدا است نه تمدن ...


۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۱۲
ن. ع

فرمود بعضی روز قیامت می آیند، میبینند یک چیز بزرگی را آوردند و به یکی دادند. اینکه عملش کم بود، داشت بدبختی هایش را ضجه می زد، یک چیز آوردند وگذاشتند داخل ترازو، هرچه سنگ بود همه را به آسمان پرت کرد. اینقدر سنگین بود!

گفت پروردگارا به عمرم عملی را که مناسب باشد به جا نیاوردم که چنین چیزی نصیب من بشود این چیست؟فرمود یک حاجت بود تو از ما خواستی و ما ندادیم. تومدام میخواستی،ما طاقچه بالا گذاشته بودیم. حالا این بزرگ شده و به این شکل درآمده.

میدانی همین بنی آدم که می گفت چرا حاجت من را نمی دهی آن وقت چه می گوید؟ می گوید کاش آن حاجتها که توی دنیا به من دادی آنها را هم نمی دادی! کاش وقتی ما دعا کردیم یک لقمه نان خالی توی دنیا به ما بدهی و دادی، به ما نمی دادی!

 


طوبای محبت - مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی



۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۱۰
ن. ع

روزی هزار بار دلت را شکسته ام

بی خود به انتظار وصالت نشسته ام

هر بار این توئی که رسیدی و در زدی

هر بار این منم که در خانه بسته ام

هر جمعه قول می دهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش ، هم دلتان را شکسته ام 



اللهم عجل لولیک الغریب الفرج ...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۰۰
ن. ع

ای تکیه گاه شانه ی بی یاورم مرو
ای بوسه گاه زخمی بال و پرم مرو

بر زندگی ساده ی نه ساله رحم کن
من التماس می کنمت همسرم مرو

روز مرا چو چادر خاکی سیه مکن
ای قبله گاه نور بیا از حرم مرو

دستم به دامنت قسمم را قبول کن
زهرا به حق اشک دو چشم ترم مرو

خیبر شکن ببین که به زانو در آمده
بی تو غریب می شوم ای همسرم مرو

باور نمی کنی که بدون تو بی کسم
کی می شود جدایی تو باورم مرو

سنگ صبور من بروی بهر درد دل
سر تا کمر به چاه فرو می برم مرو

آنکه ز ساقه تو را شکست تبت یداه بود
یاس کبود من گل نیلوفرم مرو

زینب شبی لبش در گوشت نهاد و گفت
کردم دعا که خوب شوی مادرم مرو

(قاسم نعمتی)


تصویر نمایش داده نمی‌شود

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۳۲
ن. ع

همسر سردار شهید مصطفی چمران:

یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها». و من هم این کار را کردم. 
مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می بوسید و همان طور با گریه از من تشکر می کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» 
گفتم: «از من تشکر می کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این همه کارها میکنید.»
گفت: «دستی که به مادرش خدمت می کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» 
هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.



۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۲۷
ن. ع

شب اول قبر آیت‌‌الله شیخ مرتضی حائری قدس سرّه، برایش نماز لیلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بین مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم یک سوره یاسین قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هدیه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۰۳
ن. ع

دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت

هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت

دیوار دم می داد و در بر سینه می زد

محراب می نالید و منبر داشت می سوخت

  قرآنی که زیر دست و پا بود

  آیات کوثر داشت می سوخت




۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۲۲
یسنا

روشن‏ بینی یعنی چه؟ یعنی حسین (ع) در آن روز چیزهایی در خشت خام می‏دید که دیگران در آیینه هم نمی‏دیدند...

شهید مطهری 

حماسه حسینی 2



۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۳۳
یسنا

تو بــــرا ی خلـــقت حــوا بــه دنـــــیا امدی

پس تو پیــش از حــــضرت دنیــــا به دنیا امدی

اشک با تو از دل زهـــــرا تولد یافته است

مــــادرت دریــــــا خودت دریــــــا به دنیا امدی

 جای زمــــــزم عشق از زیــر قدمهایت شـکفت

بانــــوی بانی بــــــاران تـــــــا به دنـــیا امـدی

بعــــد تو ضــــرب المــــثل شد دختـران بابائی اند

زین سبب تو زینتِ بابا به دنیا آمدی


صابر خراسانی

میلادبانوی صبرمبارک...


۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۰۱
یسنا

امام کاظم سلام الله علیه : :
 
 إنَّ لِلّهِ عِبادا فِی الأرضِ یَسعَونَ فی حَوائجِ النّاسِ هُمُ الآمِنونَ یَومَ القِیامَةِ 
 
 خداوند در زمین بندگانى دارد که براى برآوردن نیازهاى مردم مى کوشند ؛ اینان ایمنى یافتگان روز قیامت اند 
 


 کافى: ج ۲ ،ص ۱۹۷ / میزان الحکمه: ج3، ص 247

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۲۷
ن. ع

أَفْکِرْ تَسْتَبْصِرْ... فکر کن تا بصیرت یابی...

لَا بَصِیرَةَ لِمَنْ لَا فِکْرَ لَهُ... نیست بصیرتى از براى کسى که نباشد فکرى از براى او...

امام علی ((علیه السلام))


۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۳۳
یسنا

اتاق کوچکی از ساختمان نهضت سواد آموزی اهواز در اختیار شهید سید حسین علم الهدی بود، ایشان و چند نفر از دوستانش از جمله من به آن جا رفت و آمد داشتیم.

یکی از شب ها من و حسین در این اتاق مشغول مطالعه بودیم.

نیمه های شب که نهج البلاغه می خواند، من نگاه کردم به ایشان، دیدم چهره اش بر افروخته شده و دارد اشک می ریزد.

من با زیر چشم، شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه کردم و به ذهن سپردم.

پس از مدتی سید حسین نهج البلاغه را بست و برای استراحت به بیرون رفت.

من صفحه ی نهج البلاغه را باز کردم، دیدم همان خطبه ی است که حضرت علی علیه السلام در فراق یاران با وفایش ناله می کند و می فرماید: این عمار؟ این ذوالشهادتین؟ کجاست عمار؟ کجاست...


به نقل از حاج صادق آهنگران

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۴۶
یسنا

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی،

خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی،

عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی،

هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم،

در سایه امیدی،

و به خاطر آرزویی،

برای دلم امنیتی به وجود آورم،

تو یکباره همه را برهم زدی،

و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی،

تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم...

تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم،

و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم،

و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم...

خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."




مناجات دکتر چمران


منبع : تبیان

۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۱۵
ن. ع

فرد وارد بازار قیامت می شود، فکر می کند خبری است.

تعجّب می کند؛ خدایا پس چه شد؟ نمازها، عمره ها؟

می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید ما درد دل می کنیم.
جوان عزیز اگر عروج می خواهی، می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن!

دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن.

دل مادر و پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم می زنند، در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی، هیچ کس از او راضی نیست.

پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟


آیت الله فاطمی نیا

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۱۷
یسنا

خدایا!

فردا ما با صراحت هر چه تمام‌تر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد.

فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما ان‌شاء‌الله تیری است بر قلب کاخ سفید.

فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضی‌ها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره).

فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است،

فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر می‌خواهد؛ «روز ظهور».

فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو می‌کوبیم.

باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیه‌الله» دهد… و تسکین دهد این دل بی‌قرار را...

۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۳۶
یسنا

من آنقدر کثیف و پست و کافر نیستم که به دنبال خودخواهی وغرور و مصلحت طلبی بخواهم به دنبال راه دگران بروم که منافع ملت را و انقلاب را زیر پا بگذارم .

ملت را بازیچه قرار دهم ،

به خاطر قدرت شخصی بجنگم ،

به خاطر کسب سیاسی مبارزه کنم .

به خاطر گروه گرایی ها حق را زیر پا بگذارم .




۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۰۹
یسنا

افسران - زرنگ باش، حواست جمع باشد . . .

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۰۱
ن. ع

یـادت بـاشـد...
وقـتـی وقـتـش بـرسـد...
چـشـم در چـشـم مـوعـود...
فـقـط آنـهـایـی سـربـلـنـدنـد...
کـه در کـوفـه ی انـتـظـار...
مـسـلـم ابـن عـقـیـل را...
فـهـمـیـده بـاشـنـد....


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۱۰
یسنا

  اگر پاهایت نتوانند تو را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند...


۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۳۳
یسنا

ای حسین؛ من برای زنده ماندن تلاش نمی کنم...

از مرگ نمی هراسم...

بلکه به شهادت دل بسته ام و از همه چیز دست شسته ام...

ولی نمی توانم بپذیرم که ارزش های الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست سیاستمداران و تجار ماده پرست شده باشد...


شهیدمصطفی چمران



۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۲۱
یسنا

دل ما باز شد از لحظه ی تابیدن تو

حال خورشید خراب است پس از دیدن تو

عشق رسوا شد از آن روز که چشمت را دید

عقل، دیوانه شد از لحظه ی فهمیدن تو

ای رطب های لبت ریخته در پای زمین

زندگی چیست به جز شیوه ی خندیدن تو؟


                                                                                                     شاعر:وحیده افضلی



میلاد رسول اکرم (ص) و حضرت امام جعفر صادق(ع) مبارک...
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۲ ، ۰۱:۵۳
یسنا
ساعت ۸:۱۹:۳۱اینجا تهران خیابان گل نبی  میدان کتابی و ناگهان بمبی منفجر می شود…

ناگهان در نقطه ای از این شهر دو پسر پدرهایشان را در آن واحد از دست می دهند و دو همسر تکیه گاهشان را…

ناگهان مصطفای ایران؛معاون بازرگانی سایت نطنز و یکی از چهار نفر اصلی غنی ساز اورانیوم به شهادت می رسد و ناگهان هزاران کیلومتر دورتر از این نقطه خاکی در تل آویو مقر موساد فریاد خوشحالی سران موساد و عوامل رژیم صهیونیستی بلند می شود…

اینجا مادری با صلابت می گوید؛من علیرضای مصطفی را هم مثل مصطفی بزرگ می کنم

اینجا همسری با چشمان اشکبار می گوید که راه مصطفای شهید را ادامه می دهد و نمی گذارد خون مصطفی پایمال شود

اینجا دختران و پسرانی هستند که قرار است مدافع و ادامه دهنده راه روشن مصطفی باشند؛اینجا،ایران،پر از مصطفاهایی است که همگی از خون به ناحق به زمین ریخته شده مصطفی بلند شده اند

اینجا ما قرار است یادمان به ارزش های شهدای ترور باشد؛یادمان به اشک های علیرضا و آرمیتا باشد؛یادمان به حرف “نرمش قهرمانانه”رهبرمان باشد...





۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۲ ، ۰۱:۱۳
یسنا