آوای بهشت

بسم الله الرحمن الرحیم ...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ...

از دور که می رسید آوای بهشت
ما را به جنون کشید آوای بهشت
تا قرب الی الحسین ( ع ) ما را برسان
ای زمزمه ی شهید... آوای بهشت
شاعر:مصطفی عمانیان

آوای بهشت همیشه و همه جا طنین انداز است ... فقط کاش گوش ِ دلمان گرفته نباشد ...

هرگونه کپی برداری با ذکر صلواتی برای تعجیل مولا صاحب الزمان بلا مانع است .
فقط ترجیحا مطالبی که از سایر منابع اتخاذ شده با ذکر منبع اصلی استفاده شود ...
یا علی مدد ...

نویسندگان

۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

می گفت:
خجالت می کشم ، خیلی در حق خانواده ام کوتاهی کردم
کمتر پدری کرده ام ، فرصتش کم بود ...
یک روز در زدند، پیک نامه آورده بود، قلبم ریخت که نکنه شهید شده باشه
پاکت رو باز کردم ، دیدم یک انگشتر عقیق برایم فرستاده،
روی یه برگه هم نوشته بود: به پاس صبرها و تحمل های تو ...



(خاطره ای از زندگی شهید صیاد شیرازی)



پ ن : به بهانه ی عروج عاشقانه اش...

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۱
ن. ع

در دنیا جز نامی و چند عکسی و یک مشت یادگار، ظاهراً چیزی از شهید باقی نمی‌ماند...

اما با چشم سِر، در منظر حقیقت، این خون شهید است که در شریان‌های حیات تاریخی انسان جریان دارد و هیچ فیضی نیست مگر آنکه با وساطت شهید نزول می‌یابد...


‌‌حزب‌الله دست قدرت خدا بر سیاره‌ی زمین و حزب غالب اوست.

حزب‌الله اهل ولایت است، دوستان خدا را دوست می‌دارد و از دشمنانش برائت می‌جوید.

او بر خود سهل نمی‌گیرد و هرگز خویشتن را در وظایفی که بر عهده دارد فریب نمی‌دهد...

شهید سید مرتضی آوینی

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۵۰
یسنا

آیة الله بهجت (رحمة الله) :


چیزی که هست عینک ما درست صاف نیست.ما نمی فهمیم .فرض کنید ما از خدا خانه می خواهیم و خدا خانه ای که ما میخواهیم برای ما مصلحت نمی داند،حالا خدا چه کار میکند؟آیا دعای او را باطل میکند؟نه،بلکه بالاتر از خانه به او می دهد.به ملک میگوید:چند سال عمر این فرد را افزایش بده"در حالی که این بیچاره خیال میکند در برابر این همه زحمت که کشید،اثری از خانه و از دعای خودش ندیدودعایش مستجاب نشد،چون نمی داند که بالاتر از استجابت این دعا به او داده است،این را نمی فهمد.باید به خدا حسن ظن داشته باشیم و عینک باید واسع و صاف باشد و کدورت نداشته باشد



۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۳۶
ن. ع

آقای قرائتــــی :

خداوند به انسان دستور داد گندم نخور

وقتی خورد اولین سیلی خدا به او برهنه شدن بدنش بود.

این نشان می‌دهد که رها کردن ِ لباس ، سیلی خدا است نه تمدن ...


۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۱۲
ن. ع

فرمود بعضی روز قیامت می آیند، میبینند یک چیز بزرگی را آوردند و به یکی دادند. اینکه عملش کم بود، داشت بدبختی هایش را ضجه می زد، یک چیز آوردند وگذاشتند داخل ترازو، هرچه سنگ بود همه را به آسمان پرت کرد. اینقدر سنگین بود!

گفت پروردگارا به عمرم عملی را که مناسب باشد به جا نیاوردم که چنین چیزی نصیب من بشود این چیست؟فرمود یک حاجت بود تو از ما خواستی و ما ندادیم. تومدام میخواستی،ما طاقچه بالا گذاشته بودیم. حالا این بزرگ شده و به این شکل درآمده.

میدانی همین بنی آدم که می گفت چرا حاجت من را نمی دهی آن وقت چه می گوید؟ می گوید کاش آن حاجتها که توی دنیا به من دادی آنها را هم نمی دادی! کاش وقتی ما دعا کردیم یک لقمه نان خالی توی دنیا به ما بدهی و دادی، به ما نمی دادی!

 


طوبای محبت - مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی



۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۱۰
ن. ع

روزی هزار بار دلت را شکسته ام

بی خود به انتظار وصالت نشسته ام

هر بار این توئی که رسیدی و در زدی

هر بار این منم که در خانه بسته ام

هر جمعه قول می دهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش ، هم دلتان را شکسته ام 



اللهم عجل لولیک الغریب الفرج ...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۰۰
ن. ع

ای تکیه گاه شانه ی بی یاورم مرو
ای بوسه گاه زخمی بال و پرم مرو

بر زندگی ساده ی نه ساله رحم کن
من التماس می کنمت همسرم مرو

روز مرا چو چادر خاکی سیه مکن
ای قبله گاه نور بیا از حرم مرو

دستم به دامنت قسمم را قبول کن
زهرا به حق اشک دو چشم ترم مرو

خیبر شکن ببین که به زانو در آمده
بی تو غریب می شوم ای همسرم مرو

باور نمی کنی که بدون تو بی کسم
کی می شود جدایی تو باورم مرو

سنگ صبور من بروی بهر درد دل
سر تا کمر به چاه فرو می برم مرو

آنکه ز ساقه تو را شکست تبت یداه بود
یاس کبود من گل نیلوفرم مرو

زینب شبی لبش در گوشت نهاد و گفت
کردم دعا که خوب شوی مادرم مرو

(قاسم نعمتی)


تصویر نمایش داده نمی‌شود

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۳۲
ن. ع

همسر سردار شهید مصطفی چمران:

یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها». و من هم این کار را کردم. 
مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می بوسید و همان طور با گریه از من تشکر می کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» 
گفتم: «از من تشکر می کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این همه کارها میکنید.»
گفت: «دستی که به مادرش خدمت می کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» 
هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.



۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۲۷
ن. ع

شب اول قبر آیت‌‌الله شیخ مرتضی حائری قدس سرّه، برایش نماز لیلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بین مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم یک سوره یاسین قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هدیه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۰۳
ن. ع