آوای بهشت

بسم الله الرحمن الرحیم ...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ...

از دور که می رسید آوای بهشت
ما را به جنون کشید آوای بهشت
تا قرب الی الحسین ( ع ) ما را برسان
ای زمزمه ی شهید... آوای بهشت
شاعر:مصطفی عمانیان

آوای بهشت همیشه و همه جا طنین انداز است ... فقط کاش گوش ِ دلمان گرفته نباشد ...

هرگونه کپی برداری با ذکر صلواتی برای تعجیل مولا صاحب الزمان بلا مانع است .
فقط ترجیحا مطالبی که از سایر منابع اتخاذ شده با ذکر منبع اصلی استفاده شود ...
یا علی مدد ...

نویسندگان

۴۹ مطلب توسط «ن. ع» ثبت شده است

ﺭﻭﺯ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ :
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺷﻔﺎﻫﯽ!
ﻫﻤﺎﻥ لحظه ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺻﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﺘﺒﯽ!
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
همینی ﮐﻪ ﻫﺴﺖ!
ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ!
ﺍﺯ 50 ﻧﻔﺮ فقط 3 ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ!!!
ﺑﻌﺪﺵ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ 10 ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ!
ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ولی ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﯾﻦ 3 ﻧﻔﺮ ﻫﻢ 20 ﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ!
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ...
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻇﻠﻢ ﺭﻓﺘﯿﺪ ...
"ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ "...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۵۷
ن. ع

سالک الی الله در صورتی می تواند به جایی برسد که در ضمن سیر، اوّل مرتبه اتکاء به خانم حضرت صدیقه سلام الله علیها داشته باشد و این محبت خانم حضرت صدیقه سلام الله علیها است که انسان را به راهی که باید برود هدایت می کند و اگر نباشد اصلاً سیری وجود نخواهد داشت.

* حضرت آیت الله العظمی محمد علی شاه آبادی رحمت الله علیه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۵۵
ن. ع

وقتی راه را از چاه نشناسید بازی میخورید.

 به نظرم آمد قبل از امامزادگان عشق از امام عشق امیرالمومنین سخن بگوییم.

برای حفظ عشق باید حتما به معرفت شناسی عشق توجه کرد، به ریشه های معرفتی عشق که اگر آگاهی نباشد عشق هم نخواهد بود و بنابراین اگر بخواهیم پرچم عشق را سر دست نگه داریم باید آگاهی را نیز سر دست نگه داریم که یک راه مهم آن مطالعات اسلامی حساب شده و متراکم است.

بدون کتاب خواندن و بدون زحمت کشیدن هیچ کس حافظ هیچ فرهنگی نمیتواند باشد و با صرف احساسات، هم خطر افراط و تفریط است و هم اندیشه های صحیح نهادینه و ریشه دار نمیشود....

استاد رحیم پور ازغدی


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۵۲
ن. ع
ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯿﻢ ﻭ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﻣﺮﺍﺩﻣﺎﻥ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﮑﻨﺪ، ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺭﺩﯾﻒ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﮐﻪ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ...
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﯿﻢ ﻣﺎ... ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻤﺐ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ.
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺩﺑﯿﻨﯽ ﻏﺮﻕ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺑﺎﺏ ﻣﯿﻞ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ ....ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺎﻧﻌﯽ 
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮﻣﺎﻥ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ. 
ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﻫﻤﻪ ﺣﺘﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻘﺼﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺲ...

** ﯾﮏ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩ**

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ، ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﺸﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻧﺶ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻭ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ، ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. ﺑﻪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻣﻬﻨﺪﺱ، ﯾﮏ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ 10 ﺩﻻﺭﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ‌ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﻻ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ. ﮐﺎﺭﮔﺮ 10 ﺩﻻﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﯽ‌ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﺵ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ. ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ 50 ﺩﻻﺭ ﻣﯿﻔﺮﺳﺘﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ!!!
ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮐﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ..!!
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﯽ‌ﻓﺮﺳﺘﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔﺰﺍﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﮐﻮﭼﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻧﺪ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﯾﻢ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﭙﺎﺱﮕﺰﺍﺭ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺑﯿﻔﺘﺪ. 

 *ﺍﺯ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺿﯽ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﯾﻢ *

ﺁﻗﺎ ﺳﯿﺪ ﻋﻠﯽ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠﺖ ﻣﺴﺘﺄﺟﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ ﺍﺛﺎﺙ ﻣﻨﺰﻟﺶ ﺭﺍ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﺳﻂ ﮐﻮﭼﻪ. ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺸّﺎﺵ ﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺧﺪﺍ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺁﺩﻣﯿﻢ»؛ ﯾﻌﻨﯽﺧﺪﺍ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺳﺨﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ 
، ﻭ ﮔﻮﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺁﺩﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.
ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ 
ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺳﺨﺘﯽ ﺍﯼ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﻫﻤﻮﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻧﯿﺎ، ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺑﺎﻻ‌ﯾﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻼ‌ﺷﯽ ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺷﯿﺒﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ، ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺣﺮﮐﺖ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﯿﺎﯾﻢ...
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۵۲
ن. ع

تمام پنجره ها رو به آسمان باز است 
ببار حضرت باران که فصل اعجاز است

کجا قدم زده ای تا ببوسم آنجا را 
که بوسه بر اثر پات عین پرواز است 

شده ترانه و ذکر لبم دعای فرج
اگر که ذکر تو باشی دعا هم آواز است 

تو دیر کردی و ما مستحق سرزنشیم
چرا که علت تاخیر، قحطِ سرباز است

رسیده عمر و صبوری و طاقت آخر خط
بیا که روز وصال تو روز آغاز است

زمین بدون تو بی آفتاب مانده، ببین 
تمام پنجره ها رو به آسمان باز است 


" احسان پرسا "


+ عید میلاد حضرت حجت {عجل الله تعالی فرجه الشریف} مبارک ...
اللهم عجل لولیک الفرج

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۵
ن. ع

علّامه جعفری می‌‌‌فرمودند:
عشق حلال به این است که انسان (مثلاً) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد.
حال اگر به انسان بگویند: آی!!! پنجاه میلیونی!!!. چقدر بدش می‌‌‌آید؟!!
 در واقع می‌‌‌فهمد که این حرف توهین در حقّ اوست.
 حالا که تکلیف عشق حلال امّا دنیوی معلوم شد،
 ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی‌‌‌ ارزش است!

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۱
ن. ع

  آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
خداوند تبارک و تعالی فرمود: اگر بنده بداند من خدای او هستم و هر چه صلاح اوست به او می دهم، در دلش از من ناراضی نمی شود.
در حدیث است که « أنتم کالمرضی و ربّ العالمین کالطّبیب. » ما همه مانند مریض هستیم و خدا مانند طبیب.
ساعت ده صبح دکتر به همراه مأمور آشپزخانه وارد اتاق بیماران می شود. ده تخت هم داخل اتاق است، دکتر می گوید: « به این چلوکباب بدهید با کره، به تخت کناری غذا ندهید، به او سوپ بدهید، به این شیر بدهید، به او کته ی بی نمک بدهید، به این آش بدهید، دیگری نان و کباب. » مریض ها همه یک جور به دکتر نگاه می کنند. حتی به کسی هم که می گوید غذا ندهید، او می فهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا بخورد، چون می فهمد و می شناسد که دکتر خیرش را می خواهد، اعتراضی نمی کند.
حالا اگر بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند، دکتر می فهمد که این شخص روانی است. ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا چرا به فلانی خانه ی دو هزار متری دادی و به من ندادی، ما هم روانی هستیم. ما هم قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم. باید بفهمیم همانطور که مریض می فهمد و به دکتر اعتراض نمی کند، ما هم به خدا نباید اعتراض کنیم و هر چه به ما می دهد راضی باشیم.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۵
ن. ع
من پادشاه نیستم....
من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید»؛ این را به عرب بیابانی گفت. عرب بیابانی از هیبت پیامبری که همة قبایل به او ایمان آورده بودند؛ لکنت گرفته بود. آمده بود جمله ای بگوید و نتوانسته بود و کلماتش بریده بریده شده بودند. رسول الله از جایش بلند شده بود؛ آمده بود نزدیک و ناگهان او را در آغوش گرفته بود؛ تنگ تنگ؛ آن طور که تنش تن او را لمس کند و در گوشش گفته بود: «من برادر توام؛ اَنَا اَخوکُ». گفته بود فکر می کنی من کی ام؟ فکر می کنی پادشاهم؟ نه، من از آن سلطان ها که خیال می کنی نیستم.
«من اصلاً پادشاه نیستم؛ لَیسَ بَمَلکٍ». من محمدم؛ پسر همان بیابان هایی هستم که تو از آنها آمده ای. «من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید»؛ حتی نگفته بود که پسر عبدالله و آمنه است. حرف دایة صحرانشینش را پیش کشیده بود که مرد راحت باشد. آخرش هم دست گذاشته بود روی شانة او و گفته بود: «هَوِنٌ علیک؛ آسان بگیر»؛ من برادرتم. مرد بیابانی خندید و صورت او را بوسید؛ «عجب برادری دارم».

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۵۵
ن. ع

حضرت زینب علیها السلام:
الحَمدُ للّهِ الَّذی أکرَمَنا بِمُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله وطَهَّرَنا تَطهیرا...، إنَّما یَفتَضِحُ الفاسِقُ، ویُکَذَّبُ الفاجِرُ؛
ستایش، خدایى را که ما را به محمّد صلى الله علیه و آله گرامى داشت و پاک و پاکیزهمان کرد... تنها فاسق است که رسوا می‌شود و تنها تبهکار است که تکذیب می‌شود... .
تاریخ الطبری : ج ۵ ص ۴۵۷ / دانشنامه امام حسین علیه السلام : ج 8، ص
154




پس از حسین ، چه بر تو گذشت وارث درد ...


" مرتضی امیری اسفندقه "



سالروز وفات حضرت زینب سلام الله علیها ، تسلیت باد ..


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۱۱
ن. ع

نخستین نقش عالم یا علی بود
تمام اسم اعظم یا علی بود
ملایک را پس از ذکر خداوند
ز هر ذکری مقدم یا علی بود




السلام علیک یا علی ابن ابیطالب


میلاد مولود کعبه و روز پدر مبارک ...

التماس دعا


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۴۹
ن. ع

حضرت آیت الله جوادی آملی :

امشب که لیله الرغائب است رغبت ما با رهبت ما هماهنگ باشد، هم از قهر و جلال خدا راهب باشیم، هم به مِهر و جمال خدا راغب باشیم.
رغبت یعنی میل کنیم نه آرزو، لیلةالرغائب به معنای آرزوها نیست، لیلة رغائب و رغبت‌ها و گرایش‌ها و مجذوب‌شدن‌هاست آن گرایش و آن میل و آن شوق را می‌گویند رغبت، در برابر رهبت.
بنابراین لیلةالرغائب می‌تواند رغبت‌های گوناگون و مراحل فراوانی را در پیش رو داشته باشد که ـ ان‌شاءالله ـ امشب که اوّلین جمعه ماه پربرکت رجب است همه شما ـ ان‌شاءالله ـ آن توفیق را داشته باشید هم به جنّت جسمانی برسید هم به جنّت روحانی.




پ ن : ﮔﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺷﻮﺩ ﺗﻨﮓ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﺴﺖ
ﮔﺮ ﭘﺎﻯ ﺷﻮﺩ ﻟﻨﮓ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﺴﺖ
ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﯾﻢ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﭙﺎﺭ ﻭ ﺑﺮﻭ
ﻓﺮﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﻓﺮﺳﻨﮓ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﺴﺖ !


التماس دعا

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۰۴
ن. ع

استاد قرائتی:دختری که برای خودش ارزشی و قیمتی قائل است می گوید:نمی گذارم کسی از من لذت ببرد.مگر اینکه خرجی مرا بدهد،خانه،ماشین،تلفن،همه ی امکانات را! هرکس خرجی مرا داد به من هم نگاه کند.این یکی می گوید:نه،من آرایش می کنم جوان ها مرا مفت ببینید!
خودش را حراج می کند.خودت را حراج نکن!تو ارزش داری،هرکس همه زندگی تو را تامین کرد،حق دارد به تو نگاه کند.نه هرکس مفت کنار خیابان با یک بستنی،با یک لبخند،با یک پیامک.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۲۵
ن. ع

دختردار شدم. گفتم بچه را ببرم امام ببینند. از پله‌ها که بالا می‌رفتم، امام من و بچه را دیدند. لبخند زدند.
پرسیدند: بچه‌ی خودت است؟
گفتم: بله!

دست‌هایشان را آوردند جلو که بچه را بگیرند و پرسیدند: دختر است یا پسر؟
گفتم: دختر.
بچه را خیلی مهربان بغل گرفتند. صورتشان را روی صورت بچه گذاشتند و پیشانی بچه را بوسیدند. بعد گفتند: دختر خیلی خوب است.
در گوش بچه دعا خواندند و بعد پرسیدند: اسمش چیست؟
گفتم اسم نگذاشته‌ایم که شما بگذارید.
گفتند: فاطمه خیلی خوب است و این جمله را سه بار تکرار کردند.



2622_sunnah.jpg


منبع : سبک زندگی اسلامی


پ ن : ولادت بانوی دو عالم ، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مبارک ...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۴۱
ن. ع

می گفت:
خجالت می کشم ، خیلی در حق خانواده ام کوتاهی کردم
کمتر پدری کرده ام ، فرصتش کم بود ...
یک روز در زدند، پیک نامه آورده بود، قلبم ریخت که نکنه شهید شده باشه
پاکت رو باز کردم ، دیدم یک انگشتر عقیق برایم فرستاده،
روی یه برگه هم نوشته بود: به پاس صبرها و تحمل های تو ...



(خاطره ای از زندگی شهید صیاد شیرازی)



پ ن : به بهانه ی عروج عاشقانه اش...

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۱
ن. ع

آیة الله بهجت (رحمة الله) :


چیزی که هست عینک ما درست صاف نیست.ما نمی فهمیم .فرض کنید ما از خدا خانه می خواهیم و خدا خانه ای که ما میخواهیم برای ما مصلحت نمی داند،حالا خدا چه کار میکند؟آیا دعای او را باطل میکند؟نه،بلکه بالاتر از خانه به او می دهد.به ملک میگوید:چند سال عمر این فرد را افزایش بده"در حالی که این بیچاره خیال میکند در برابر این همه زحمت که کشید،اثری از خانه و از دعای خودش ندیدودعایش مستجاب نشد،چون نمی داند که بالاتر از استجابت این دعا به او داده است،این را نمی فهمد.باید به خدا حسن ظن داشته باشیم و عینک باید واسع و صاف باشد و کدورت نداشته باشد



۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۳۶
ن. ع

آقای قرائتــــی :

خداوند به انسان دستور داد گندم نخور

وقتی خورد اولین سیلی خدا به او برهنه شدن بدنش بود.

این نشان می‌دهد که رها کردن ِ لباس ، سیلی خدا است نه تمدن ...


۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۱۲
ن. ع

فرمود بعضی روز قیامت می آیند، میبینند یک چیز بزرگی را آوردند و به یکی دادند. اینکه عملش کم بود، داشت بدبختی هایش را ضجه می زد، یک چیز آوردند وگذاشتند داخل ترازو، هرچه سنگ بود همه را به آسمان پرت کرد. اینقدر سنگین بود!

گفت پروردگارا به عمرم عملی را که مناسب باشد به جا نیاوردم که چنین چیزی نصیب من بشود این چیست؟فرمود یک حاجت بود تو از ما خواستی و ما ندادیم. تومدام میخواستی،ما طاقچه بالا گذاشته بودیم. حالا این بزرگ شده و به این شکل درآمده.

میدانی همین بنی آدم که می گفت چرا حاجت من را نمی دهی آن وقت چه می گوید؟ می گوید کاش آن حاجتها که توی دنیا به من دادی آنها را هم نمی دادی! کاش وقتی ما دعا کردیم یک لقمه نان خالی توی دنیا به ما بدهی و دادی، به ما نمی دادی!

 


طوبای محبت - مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی



۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۱۰
ن. ع

روزی هزار بار دلت را شکسته ام

بی خود به انتظار وصالت نشسته ام

هر بار این توئی که رسیدی و در زدی

هر بار این منم که در خانه بسته ام

هر جمعه قول می دهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش ، هم دلتان را شکسته ام 



اللهم عجل لولیک الغریب الفرج ...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۰۰
ن. ع

ای تکیه گاه شانه ی بی یاورم مرو
ای بوسه گاه زخمی بال و پرم مرو

بر زندگی ساده ی نه ساله رحم کن
من التماس می کنمت همسرم مرو

روز مرا چو چادر خاکی سیه مکن
ای قبله گاه نور بیا از حرم مرو

دستم به دامنت قسمم را قبول کن
زهرا به حق اشک دو چشم ترم مرو

خیبر شکن ببین که به زانو در آمده
بی تو غریب می شوم ای همسرم مرو

باور نمی کنی که بدون تو بی کسم
کی می شود جدایی تو باورم مرو

سنگ صبور من بروی بهر درد دل
سر تا کمر به چاه فرو می برم مرو

آنکه ز ساقه تو را شکست تبت یداه بود
یاس کبود من گل نیلوفرم مرو

زینب شبی لبش در گوشت نهاد و گفت
کردم دعا که خوب شوی مادرم مرو

(قاسم نعمتی)


تصویر نمایش داده نمی‌شود

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۳۲
ن. ع

همسر سردار شهید مصطفی چمران:

یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها». و من هم این کار را کردم. 
مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می بوسید و همان طور با گریه از من تشکر می کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» 
گفتم: «از من تشکر می کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این همه کارها میکنید.»
گفت: «دستی که به مادرش خدمت می کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» 
هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.



۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۲۷
ن. ع

شب اول قبر آیت‌‌الله شیخ مرتضی حائری قدس سرّه، برایش نماز لیلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بین مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم یک سوره یاسین قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هدیه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۰۳
ن. ع

امام کاظم سلام الله علیه : :
 
 إنَّ لِلّهِ عِبادا فِی الأرضِ یَسعَونَ فی حَوائجِ النّاسِ هُمُ الآمِنونَ یَومَ القِیامَةِ 
 
 خداوند در زمین بندگانى دارد که براى برآوردن نیازهاى مردم مى کوشند ؛ اینان ایمنى یافتگان روز قیامت اند 
 


 کافى: ج ۲ ،ص ۱۹۷ / میزان الحکمه: ج3، ص 247

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۲۷
ن. ع

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی،

خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی،

عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی،

هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم،

در سایه امیدی،

و به خاطر آرزویی،

برای دلم امنیتی به وجود آورم،

تو یکباره همه را برهم زدی،

و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی،

تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم...

تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم،

و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم،

و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم...

خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."




مناجات دکتر چمران


منبع : تبیان

۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۱۵
ن. ع

افسران - زرنگ باش، حواست جمع باشد . . .

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۰۱
ن. ع

مرد گفت: «سفر سختی بود. یک ماه طول کشید».
امام رضا علیه ‏السلام فرمودند: «خوش آمدی!» 
ـ «ببخشید که دیروقت رسیدم. بی‏ پناه‏ بودن مرا مجبورکرد که در این وقت شب، مزاحم شما شوم».
امام لبخندی زدند و فرمودند: «با ما تعارف نکن! ما خانواده ‏ای میهمان‏دوست هستیم».
در این هنگام روغن چراغ گردسوز فرونشست و شعله ‏اش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداندند و خود، مخزن چراغ را پر کردند. مرد گفت: «شرمنده ‏ام! کاش این‏قدر شما را به زحمت نمی ‏انداختم».
امام در حالی که با تکه پارچه‏ ای، روغن را از دست مبارکشان پاک می‏کردند، فرمودند: «ما خانواده ‏ای نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم».



نقل از کتاب "دیوان خدا" نوشته ی نعیمه دوستدار


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۰۱:۲۸
ن. ع

هرجا سوال شد که دلت درکجا خوش است
بی اختیار بر دهنم مشهدالرضاست
من مانده‌ام نماز شکسته برای چیست
وقتی حقیقتا وطنم مشهدالرضاست




شاعر : حبیب باقرزاده


+ شهادت ولی نعمتمان ، حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة والسلام) تسلیت باد
التماس دعا
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۲ ، ۰۱:۳۷
ن. ع

.

+ مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب



+
گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح و بی حرم است

کریم آل عبا هر چه هست،می بخشد ...

مرتضی حیدری


 
پ ن : رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و شهادت کریم اهل بیت ، امام حسن مجتبی(علیه السلام) تسلیت باد .
التماس دعا
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۰۱:۱۰
ن. ع
گنجشک خودش را انداخت روی عبای امام .
جیغ می زد و نوکش را تند تند به هم می زد .
امام رو کردند به من: "عجله کن این چوب را بگیر برو زیر سقف ایوان مار را بکش."
چوب را برداشتم و دویدم .
جوجه های گنجشک مانده بودند توی لانه و مار داشت حمله می کرد بهشان .
مار را کشتم و برگشتم با خودم می گفتم امام و حجت خدا باید هم با زبان همه ی موجودات آشنا باشد.

http://media2.afsaran.ir/six1XiG.jpg

منبع : محفل منتظران ظهور
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۲۰:۵۷
ن. ع

با وضو بودن اثر دارد .

یعنی وقتی وضو گرفتید و نشستید ، یک نورانیتی هست که خودت نمی بینی ، من هم نمی بینم .

اما آنهائی که چشمشان باز است می بینند .

وضو نداشته باشید یک گرد و غبار اطرافتان دور می زند من نمی بینم . آنهائی که می بینند ، می فهمند و می گویند ...




آیت الله ناصری

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۲ ، ۱۷:۲۷
ن. ع


همه نزدیکان عباس را می شناختم. فامیل خودم هم بودند، اما او آن زمان با سن کمش کارهایی می کرد که از آدم بزرگ های فامیل هم ندیده بودم. صبح هایی زودتر می رفته از دیوار مدرسه می پریده پایین حیاط مدرسه را جارو می کرده تا مدیر مدرسه بهانه ای برای اخراج سرایدار که کمردرد داشته، نداشته باشد.


(بابایی به روایت همسر شهید)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۱:۳۵
ن. ع
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۲۲:۲۷
ن. ع

سر قبر نشسته بودم …

باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن ….
از خواب پریدم.
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده و شوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره…
ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که :کی شهید می شی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت : سی-سالگی …
باران می بارید شبی که خاکش می کردیم…


http://media.isna.ir/content/DSC_9430.jpg/4


منبع : +

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۲۱:۵۰
ن. ع

«کلنل باکستر» فرمانده پایگاه هوایی آمریکا داشت از مهمونی بر می‌گشت همسرش هم همراهش بود، یک نفر که دور زمین چمن پایگاه می‌دوید، توجهشون رو جلب کرد، ساعت دو نیمه شب بود.

رفتند جلو دیدن خلبان عباس بابایی است، باکستر عباس رو صدا زد و علت این کار را ازش پرسید. عباس در جواب گفت: «مسائلی در اطرافم می‌گذرد که گاهی موجب می‌شود شیطان با وسوسه‌هایش مرا به گناه بکشاند. در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم یا دوش آب سرد بگیریم.»

فردای آن روز در بولتن خبری پایگاه هوایی «ریس» این مطلب توجه همه را به خود جلب کرد: «دانشجو بابایی ساعت ۲ بعد از نیمه شب می‌دود تا شیطان را از خودش دور کند.»

افسران - «می‌دوم تا گناه نکنم»


برداشتی از کتاب «پرواز تا بی نهایت»

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۲۹
ن. ع

شهید آقاجانی در جاده خمپاره خورد و سرش قطع شد.

دیدند سر بریده لبهایش تکان می خورد و « یا حسین » می گوید.

بعد از شهادت کوله پشتی اش را باز کردند ، در برگه ای نوشته بود:

1- خدایا ! امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شد ، من هم می خواهم تشنه شهید شوم (وقتی او شهید شد،تانکرهای آب خالی بوده و فرمانده برای رزمنده ها تقاضای آب کرده بود)

2- اربابم با سر بریده شهید شده و سرش را از پشت بریده اند ، من هم می خواهم از پشت سرم بریده شود (نقل کردند که خمپاره از پشت سر به شهید خورده است)

3 -سر بریده ی مولایم امام حسین علیه السلام بالای نی قرآن می خواند ، من سرّش را نمی دانم ، ولی می خواهم با سر بریده « یا حسین » بگویم





منبع : فتیان

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۲:۰۷
ن. ع

می گویند سیاهی چادرم ، چشم را می زند . چشم آدم های حریص و هرزه را ،

 چشم را که هیچ ؛ خبر ندارند دل را هم می زند ! دل آدم های مریض و بیماردل را ...

 از شما چه پنهان چادرم دست و پاگیر هم هست ؛ دست و پای بی بند و باری را می گیرد !!

 چادر برای کسانیست که نمی خواهند عزت آخرتشان را به بهای ناچیز لبخند های هرزه بفروشند . 

*** چادر سند بندگی و عبودیتم را امضاء می کند ***


افسران - ( -------->>>> پاداش جوان پاکدامن


منبع : ؟؟

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۱۰:۰۳
ن. ع
چشمت به نامحرم می‌افتد، اگر خوشت نیاید که مریض هستی !!!!
اما اگر خوشت آمد، 
فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:
*یا خیر حبیب و محبوب*
یعنی خدایا من تو را می‌خواهم، این‌ها چیه؟ 

این‌ها دوست داشتنی نیستند....

"از توصیه های مرحوم شیخ رجبعلی خیاط"

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۹:۱۷
ن. ع

افسران - چادر من تاج بندگی من...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۲ ، ۱۴:۳۷
ن. ع

آدم "بعضی" نگوید میرود جهنم!
مثلا بگوید تمام بقال ها متقلب هستتند، تمام کارمند ها چنین هستند، روز قیامت یک بقال خوب جلوی آدم را میگیرد، چند تا کارمند خوب جلوی آدم را میگیرند، میگویند ما اینطور نبودیم چرا گفتی!
اگر بگوییم بعضی راحت میشویم، بگوییم بعضی بقال ها، بعضی کارمند ها.

استاد فاطمی نیا



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۲ ، ۱۵:۵۸
ن. ع

 یکى از طلبه‌هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)عرضه مى‌دارد: شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل‌هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده‌اید در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۲ ، ۰۹:۲۷
ن. ع

با وضو بودن اثر دارد یعنی وقتی وضو گرفتید و نشستید  یک نورانیتی هست که خودت نمی بینی من هم نمی بینم اما آنهائی که چشمشان باز است می بینند وضو نداشته باشید یک گرد و غبار اطرافتان دور می زند من نمی بینم آنهائی که می بینند  می فهمند و می گویند آقا اگر جنابت باشد خوب ظلمت می شود و بوی تعفنش مثل این ماشینهائی می شود که چاه ها را خالی می کند همان بو را می دهد


آیت اللـه محمدباقر ناصری دولت آبادی حفظ اللـه



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۲ ، ۰۹:۱۱
ن. ع