دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت
هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت
دیوار دم می داد و در بر سینه می زد
محراب می نالید و منبر داشت می سوخت
قرآنی که زیر دست و پا بود
آیات کوثر داشت می سوخت
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت
هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت
دیوار دم می داد و در بر سینه می زد
محراب می نالید و منبر داشت می سوخت
قرآنی که زیر دست و پا بود
آیات کوثر داشت می سوخت
روشن بینی یعنی چه؟ یعنی حسین (ع) در آن روز چیزهایی در خشت خام میدید که دیگران در آیینه هم نمیدیدند...
شهید مطهری
حماسه حسینی 2
تو بــــرا ی خلـــقت حــوا بــه دنـــــیا امدی
پس تو پیــش از حــــضرت دنیــــا به دنیا امدی
اشک با تو از دل زهـــــرا تولد یافته است
مــــادرت دریــــــا خودت دریــــــا به دنیا امدی
جای زمــــــزم عشق از زیــر قدمهایت شـکفت
بانــــوی بانی بــــــاران تـــــــا به دنـــیا امـدی
بعــــد تو ضــــرب المــــثل شد دختـران بابائی اند
زین سبب تو زینتِ بابا به دنیا آمدی
صابر خراسانی
امام کاظم سلام الله علیه : :
إنَّ لِلّهِ عِبادا فِی الأرضِ یَسعَونَ فی حَوائجِ النّاسِ هُمُ الآمِنونَ یَومَ القِیامَةِ
خداوند در زمین بندگانى دارد که براى برآوردن نیازهاى مردم مى کوشند ؛ اینان ایمنى یافتگان روز قیامت اند
کافى: ج ۲ ،ص ۱۹۷ / میزان الحکمه: ج3، ص 247
أَفْکِرْ تَسْتَبْصِرْ... فکر کن تا بصیرت یابی...
لَا بَصِیرَةَ لِمَنْ لَا فِکْرَ لَهُ... نیست بصیرتى از براى کسى که نباشد فکرى از براى او...
امام علی ((علیه السلام))
اتاق کوچکی از ساختمان نهضت سواد آموزی اهواز در اختیار
شهید سید حسین علم الهدی بود، ایشان و چند نفر از دوستانش از جمله من به
آن جا رفت و آمد داشتیم.
یکی از شب ها من و حسین در این اتاق مشغول مطالعه بودیم.
نیمه های شب که نهج البلاغه می خواند، من نگاه کردم به ایشان، دیدم چهره اش بر افروخته شده و دارد اشک می ریزد.
من با زیر چشم،
شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه کردم و به ذهن سپردم.
پس از مدتی سید حسین
نهج البلاغه را بست و برای استراحت به بیرون رفت.
من صفحه ی نهج البلاغه را باز کردم، دیدم همان خطبه ی است که حضرت علی علیه السلام در فراق یاران با وفایش ناله می کند و می فرماید: این عمار؟ این ذوالشهادتین؟ کجاست عمار؟ کجاست...
به نقل از حاج صادق آهنگران
" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی،
خدایا،
به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی،
عشق هر کسی را که به دل
گرفتم، تو قرار از من گرفتی،
هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش
دهم،
در سایه امیدی،
و به خاطر آرزویی،
برای دلم امنیتی به وجود آورم،
تو
یکباره همه را برهم زدی،
و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی،
تا هیچ
آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در
دل خود احساس نکنم...
تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به
جز تو آرزویی نداشته باشم،
و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم،
و جز در
سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم...
خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."
مناجات دکتر چمران
منبع : تبیان