السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی
شنبه, ۷ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۵۷ ب.ظ
گنجشک خودش را انداخت روی عبای امام .
جیغ می زد و نوکش را تند تند به هم می زد .
امام رو کردند به من: "عجله کن این چوب را بگیر برو زیر سقف ایوان مار را بکش."
چوب را برداشتم و دویدم .
جوجه های گنجشک مانده بودند توی لانه و مار داشت حمله می کرد بهشان .
مار را کشتم و برگشتم با خودم می گفتم امام و حجت خدا باید هم با زبان همه ی موجودات آشنا باشد.
منبع : محفل منتظران ظهور
جیغ می زد و نوکش را تند تند به هم می زد .
امام رو کردند به من: "عجله کن این چوب را بگیر برو زیر سقف ایوان مار را بکش."
چوب را برداشتم و دویدم .
جوجه های گنجشک مانده بودند توی لانه و مار داشت حمله می کرد بهشان .
مار را کشتم و برگشتم با خودم می گفتم امام و حجت خدا باید هم با زبان همه ی موجودات آشنا باشد.
منبع : محفل منتظران ظهور
۹۲/۱۰/۰۷